
درباره ما
زورخانه پهلوان شهید سعید طوقانی
رخصت! اینجا جای چرخش کلماته
به گود زورخانه شهید پهلوان سعید طوقانی خوش آمدید؛ جایی که فقط جای ورزش نیست، بلکه میعادگاهی است برای دلهای امیدبخش، ذهنهای خلاق و خانوادههای ایرانی. اینجا، گود مقدسی است که دو گنج زنده و نورانی را در دل خود جای داده: مزار شهید پهلوان سعید طوقانی و برادرش، شهید پهلوان محمد طوقانی. این دو پهلوان، نه فقط در خاک، بلکه در جان و دل هر نفسی که به اینجا میآید، زندهاند و بذر امید میکارند.
زورخانه ما، فقط یک گود ورزشی نیست؛ ما اینجا برنامههای متنوع فرهنگی، هنری و رسانهای را در کنار ورزشهای باستانی برگزار میکنیم. از برنامههای خلاقانه برای نوجوانان و جوانان گرفته تا دورهمیهای خانوادگی، اینجا جایی است که امید، خلاقیت و اصالت ایرانی به هم میرسند.
به همین دلیل، زورخانه شهید پهلوان سعید، با افتخار به عنوان “زورخانه خلاق ایران” شناخته میشود؛ جایی که ورزش باستانی، هنر، و فرهنگ پهلوانی در هم تنیدهاند و هر لحظه، تجربهای متفاوت و الهامبخش خلق میکنند
رخصت! پهلوونها با دلی پر امید به گود زورخانه زندگی میبخشند.


آنچه گذشت...
پدر شهیدان هنوز خبری از پیکر پسرانشون نداشتند تا اینکه به ذهنشون خطور کرد که بیان و به یاد شهیدان والا مقامشون زورخانه ای احداث کنند. تا هم این ورزش در جامعه زنده بماند و هم جایی نامی از پسران بی بازگشتشون باشه.ایشون یه تنه پای کار وایستادن و پیگیر شدند تا ساخت زورخانه از سال ۷۰ شروع شد و در سال ۷۵ آماده سازی شد و با تمام کم و کاستی هایی که داشت در همان سال افتتاح شد.
البته در این بین، سال ۷۳ پیکر شهید محمد طوقانی و در سال ۷۶ هم پیکر شهید سعید طوقانی پیدا شد. که با وجود زورخانه، پیکر این عزیزان رو هم در همین زورخانه دفن کردند. چهارسالی میشد که پدر شهید پیگیر زورخانه بودند و هر چه در توان داشتند برای بهتر شدن اوضاع زورخانه انجام دادند اما چون حمایتی از فدراسیون نگرفتند دیگه زورخانه رو به خود فدراسیون واگذار کردند. یکی دوسال بعد از ایشون هم کسی سراغ زورخانه نیامد و خبری از اون نگرفت. در این بین نه حال زورخانه خوب بود و نه حال کبوترانش. یه قسمت زورخانه پر از زباله شده بود و قسمت دیگه ی اون که شهدا دفن شده بودن انباری بود و اونقدر رسیدگی ندیده بود که فرش هاش پوسیده آن به چادر خانوم هایی که میومدن تا به شهید توسل کنند میچسبید و وجهه ی خوبی نداشت، بندگان خدا مجبور میشدند همان پشت در زورخانه فاتحه بخونند.البته تا پنج شش سال بچه هایی که میومدن اونجا کشتی تمرین میکردند، نمیدونستند شهید اونجا دفن هست.
بعد از این سختی هایی که زورخانه پشت سر گذاشت، آقای حسن زاده اومدند و بسم الله گفتن و چراغ زورخانه رو دوباره روشن کردند. اینجا دیگر خبری از آب و برق نبود و بچها که میومدن تمرین کنند، چراغ و شمع دور گود روشن میکردند و با هر ضرب و زوری که بود این ورزش رو ادامه دادن. در نهایت در تاریخ یکم فروردین ماه سال ۴۰۲ زورخانه به دست آقای محسن مشرقی سپرده شد. خب ایشون درکنار عوامل زورخانه، تمام توان شون شروع کردند.دیگه هدفشون فقط سرپا نگه داشتن ورزش باستانی زورخانه نبود و میخواستند به خاطر وجود شهدا در زورخانه با یه تیر دو نشون بزنند. از قسمت های فیزیکی زورخانه بگیر تا جاهایی که دیگر خبری از زباله فیزیکی نبود و باید فکرهای کهنه اونجا برداشته میشد.همه و همه کنار عوامل زورخانه همت کردند و الان روزانه در کنار ورزش باستانی که آموزش داده میشه، مراسمات و جلسات و دورهمی های مختلف فرهنگی و دغدغه های مختلف اجتماعی برگزار میشه و حل میشه و راجع بهش گفت و گو میشه.
این برنامه ها مختص به سن خاصی نیست و همه سنین از جمله کودکان، نوجوانان و جوانان و بزرگسالان. هر گروه سنی با توجه به سن اونها و دغدغه سنجی که در گفت و گو با متخصیصن مربوطه در اون زمینه صورت میگیره، مشکلات شون رو پیدا میکنن و براش دنبال راه حل میگردند. لیست نمونه برنامه هایی که تا الان در زورخانه طراحی و به اجرا رسیده در قسمت منوی سایت هست اگه دوست داشتین بهش سر بزنین. هدف تیم خادمین زورخانه این بوده که از زورخانه فقط به یک عنوان ((زورخانه)) استفاده نشه و بیاد بین دغدغه های مردم و کشور تا بوی زندگی و امید به خودش بگیره و دیگه بوی خاک نده و دیگه رنگ فراموشی نگیره و نور شهدا چراغ زورخانه رو تا ابد روشن نگه دارن. نه فقط در دوره خاصی از مدیریت مسئولین.